کوروشکوروش، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 2 روز سن داره

یکی یک دونه مامان و بابا

مهمانان کوروش

دوشنبه 21 مهر روز تعطیل بود. این تعطیلی همزمان شد با اولین بارش طولانی مهر ماه امسال. خدا رو شکر که خیلی وقت بود منتظر بارندگی بودیم. عصر هوا سرد بود با این حال بعد از قطع بارش به ولنجک رفتیم و شام رو ایستگاه چشمه خوردیم. خاله نرگس و عمو علی تهران بودند و ما منتظر اومدنشون به خونمون. کوروش که لحظه شماری می کرد برای دیدنشون. چهارشنبه شب پیش ما اومدند. و 5 شنبه با خاله نرگس رفتیم تجریش. بابا شب به سبزوار پرواز داشت و باید برای کلاس هاش می رفت. جمعه با هم بودیم وبرای خرید بیرون رفتیم . شنبه صبح زود هم خاله رفت. هدیه عمو علی برای کوروش   ...
30 مهر 1393

سفرشمال

تعطیلات این هفته به مناسبت عید قربان شمال بودیم. بیشتر وقتمون به جنگل نوردی مشغول بودیم. چند روز هوا ابری و یا آفتابی بود و شب اول هم اولین بارندگی پاییز رو در واجارگاه شاهد بودیم. آقای خواجه که از اصفهان اومده بودند و نهار مهمان ایشان بودیم .  کوروش که خیلی زود باهاشون دوست شد و کلی با هم فوتبال دستی بازی کردند   ...
16 مهر 1393

بدون عنوان

باز هم یک ماه گذشت و من فرصت درج پست در وبلاگ رو نداشتم. روزها یا با تمرین در باشگاه یا کوهنوردی و دو در ولنجک می گذره. گذشته از آن شهریور ماه مادربزرگ اینجا بود . وبعد از جراحی چشمش مدتی منزل ما بود. ماه گذشته خاله عاطفه و کیارش هم به ما سر زدند. بعد از رفتن اونها همراه بابا رفتیم پیش مامان جون. بابا برای کلاس های پزشکی به اصفهان رفت . در برگشت  شنبه 8 شهریور بامادر به تهران اومدیم. یک روز پیش ما بود و بعد همراه خاله برای معایناتش رفت. 19 شهریور مادر بعد از جراحی چشمش پیش ما اومد و تا 29 پیش ما بود. اوایل باباجون هم تهران بود تا وقتی که من با مادر هستم از کوروش مراقبت کنه. درماه گذشته حرف زدن کوروش رشد خوبی داشته و تقریبا تمام خواست...
9 مهر 1393
1